امام زمان(علیه السلام) و امدادهاى غيبى
امام زمان(علیه السلام) و امدادهاى غيبى
امدادهاى الهى گاهى در قدرتى است كه خداوند به حضرت داده است و با انجام كراماتى، حضرت مشكلات را از سر راه برمى دارد و يا به وسيله رعب و ترسى است كه خداوند در دل دشمن ايجاد مىكند ويا اين كه خداوند ملائكه را به يارى حضرت مىفرستد. در برخى از روايات سخن از نيروهايى است كه داراى خصوصيات فرشتگان هستند و منتظر ظهور حضرتند تا او را يارى كنند و از تابوت و آشيايى كه در آن است نيز به عنوان وسيلهاى ديگر براى نصرت و يارى حضرت مهدى(عج) نام برده شده است.
در اين مقاله به برخى از اين روايات اشاره مىكنيم:
الف) رعب و ترس، سلاح امام
نيز مىفرمايد: «خداوند، حضرت قائم را با سه لشكر يارى مىدهد: فرشتگان، مؤمنان و رعب (ترس انداختن در دل دشمن)».(2)
امام باقر(ع) در اين زمينه مىفرمايد: «ترس و وحشت - از قدرت مهدى(عج)- پيشاپيش سپاهيانش به فاصله يك ماه و از پشت سر آنها به فاصله يك ماه درحركتاست».(3)
همچنين آن حضرت مىفرمايد: «ترس و رعب در پيشاپيش پرچم حضرت مهدى(عج) به فاصله يك ماه و از پشت سر نيز به فاصله يك ماه و از سمت راست به فاصله يك ماه و از سمت چپ نيز به فاصله يك ماه در حركت است».(4)
از اين روايات استفاده مىشود كه وقتى حضرت مهدى(عج) جايى را قصد كند، دشمن پيشاپيش دچار ترس و وحشت شده، توان رويارويى و ايستادگى در برابر سپاهيان حضرت را از دست مىدهد. همچنين وقتى لشكريان از جايى حركت مىكنند، كسى جرأت شورش ندارد؛ زيرا دشمن از لشكريان حضرت دچار وحشت مىشود. اين تفسير و توجيه با ظاهر بعضى از رواياتى كه پيشتر گفته شد، منافات دارد.
ب) فرشتگان و جنّيّان
ابان بن تغلب مىگويد: امام صادق(ع) فرمود: «گويا هم اكنون، حضرت قائم(عج) را در پشت شهر نجف مىبينم؛ هنگامى كه بر آن نقطه از جهان دست يافته است. او بر اسبى سياه كه خالهاى سفيدى دارد و ميان چشمانش پارهاى سفيدى مىدرخشد، سوار مىشود (و شهرهاى جهان را مىگشايد). هيچ شهرى در جهان بر جاى نمىماند، جز آن كه مردمش مىپندارند، مهدى(عج) در ميان آنان و در شهرشان مىباشد. آنگاه كه او پرچم رسول خدا(ص) را به اهتزاز درآورد، سيزده هزار و سيزده فرشته - كه سالها منتظر ظهورش بودهاند - به زير پرچمش گرد مىآيند (و آماده نبرد مىشوند). همان فرشتگانى كه با نوح پيامبر در كشتى، با ابراهيم خليل در آتش و با عيسى هنگام عروج به آسمان، همراه بودند.
همچنين چهار هزار فرشته به يارى حضرت مىشتابند؛ آن فرشتگانى كه بر سرزمين كربلا فرود آمده بودند تا در ركاب حسين(ع) بجنگند؛ ولى اذن اين كار را نيافتند و به آسمان رفتند و چون با اذن جهاد بازگشتند، امام حسين(ع) را شهيد يافتند و در اندوه از دست دادن اين فيض بزرگ، همواره ناراحت و اندوهگينند و تا روز رستاخيز، گرداگرد ضريح امام حسين(ع) مىچرخند و اشك مىريزند».(6)
امام باقر(ع) مىفرمايد: «گويا هم اكنون حضرت قائم و يارانش را مىبينم ... كه فرشته جبرئيل در سمت راست مهدى(ع) و ميكائيل در سمت چپ آن حضرت حركت مىكنند و ترس و وحشت، پيشاپيش سپاهيانش و پشت سر آنان به فاصله يك ماه در حركت است و خداوند، او را با پنج هزار فرشته آسمانى يارى مىرساند».(7)
نيز آن حضرت مىفرمايد: «فرشتگانى كه در جنگ بدر به پيامبر(ص) يارى دادند، هنوز به آسمان بازنگشتهاند تا اين كه حضرت صاحب الامر(ع) را يارى رسانند و تعدادشان پنجهزار فرشته مىباشد».(8)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «براى حضرت قائم(عج) نُه هزار و سى صد و سيزده فرشته فرود مىآيد؛ آنان همان فرشتگانى هستند كه همراه حضرت عيسى(ع) بودهاند؛ هنگامى كه خداوند او را به آسمان برد».(9)
على(ع) مىفرمايد: «حضرت مهدى(عج) با سه هزار فرشته يارى مىشود؛ آنان بر چهره و پشت دشمنان مىكوبند».(10)
در تفسير آيه شريفه (أتى أمرُاللَّه فلاتستعجِلُوه؛(11) امر خدا فرا رسيد، پس درباره آن شتابنكنيد). امام صادق(ع) مىفرمايد: «اين أمراللَّه، امر ماست؛ يعنى خداوند براى قيام مهدى فرمان داده است كه براى آن شتاب نكنيم؛ زيرا خداوند، صاحب امر ما را با سهلشكر از فرشتگان، مؤمنان و رعب پشتيبانى مىكند و ما به حقمان مىرسيم».(12)
حضرت رضا(ع) مىفرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، خداوند به فرشتگان دستور مىدهد تا بر مؤمنان سلام دهند و در مجالس آنان شركت كنند و اگر يكى از مؤمنان با حضرت كارى داشت، امام(ع) برخى از فرشتگان را مأمور مىكند كه آن شخص را به دوش گيرند و نزدش بياورند و هرگاه نيازش برطرف شد، او را به جايگاه نخستينش بازگردانند.
برخى از مؤمنان بر روى ابرها حركت مىكنند و برخى ديگر به همراه فرشتگان در آسمان پرواز مىكنند و گروهى ديگر به همراه فرشتگان راه مىروند و گروهى نيز بر فرشتگان سبقت مىگيرند. برخى از مؤمنان را فرشتگان به عنوان قاضى قرار مىدهند و مؤمن نزد خداوند با ارزشتر از فرشته است؛ به گونهاى كه برخى از مؤمنان را حضرت بر صد هزار فرشته به عنوان قاضى مىگمارد».(13)
شايد قضاوت اين مؤمنان در ميان فرشتگان براى رفع اختلاف آنان در مسائل علمى و موضوعات باشد و اين گونه اختلافات با عصمت فرشتگان منافاتى ندارد.
ج) فرشتگان زمين
آن شهر درهايى دارد كه بين هر يك از لنگههاى آن صد فرسنگ فاصله است. آنان پرستش، تمجيد، دعا و كوشش بسيارى دارند. اگر آنان را ببينيد، كردار و رفتار خود را دربرابر آنان كوچك مىشماريد. وقتى برخى از آنان به نماز مىايستند، يك ماه در حال سجده هستند. خوراك آنان ستايش خداست و لباسشان برگ و رخسارشان از نور مىدرخشد. اگر با يكى از ما (امامان) رو به رو شوند، گرداگرد او را مىگيرند و خاك جاى پاى او را برمى دارند و به آن تبرّك مىجويند. در هنگام نماز، زارى و نالهاى دارند كه از صداى طوفان سهمگينتر است. گروهى از آنان - از روزى كه به انتظار حضرت قائم(عج) بودهاند - هرگز سلاح خود را بر زمين نگذاشتهاند و وضع آنان همين گونه بوده است. آنان همواره از خدا مىخواهند كه صاحب الامر(ع) را به آنان بنماياند.
هر يك از آنان، هزار سال زندگانى مىكند و آثار فروتنى و پرستش و تقرّب به خداوند عزّوجل، در رخسار آنان آشكار است. وقتى نزد آنان نمىرويم، مىپندارند ما از ايشان خشنود نيستيم و زمانى را كه ما به ديدارشان مىرويم، در نظر مىگيرند و در همان زمان به انتظار ما مىنشينند و هرگز از كار خسته نمىشوند.
همان گونه كه به آنان آموختيم، قرآن مىخوانند و پارهاى از قرائتها كه به آنان آموختهايم، اگر بر مردم خوانده شود، آن را نمىپذيرند. مطالبى را كه از قرآن مىپرسند، وقتى پاسخ مىدهيم، سينهها (و فكر و انديشه) را براى گرفتن آن چه مىشنوند، باز مىكنند. براى ما از خداوند، طول عمر مىخواهند تا ما را از دست ندهند. آنان مىدانند، آن چه را از ما مىآموزند، منّتى از خداوند بر آنان است.
هنگامى كه حضرت قائم قيام كند، آنان به همراه حضرت خواهند بود و از ديگر سپاهيان امام(ع) پيشى مىگيرند و از خداوند مىخواهند دينش را به وسيله آنان يارىنمايد.
اجتماع آنان متشكّل از پير و جوان است. اگر يك جوان، پيرى را ببيند، به احترام او همانند غلام مىنشيند و بدون اجازهاش ازجا برنمى خيزد. از راهى كه خودشان بهتر مىدانند، بر انديشههاى امام(ع) آگاه مىشوند. اگر امام به آنان دستورى دهد، تا آخر بر آن پابرجا هستند؛ مگر اين كه حضرت خودش كار ديگرى به آنان واگذار كند.
اگر به جنگ مردم شرق و غرب روند، همگى را در لحظهاى نابود مىكنند و هرگز اسلحه بر آنان تأثير نمىكند. شمشيرها و سلاحهايى از آهن دارند؛ امّا آلياژش غير از آهن است. اگر با شمشير بر كوهى بزنند، آن را دو نيم مىكنند و ازجا برمىدارند. امام(ع) اين سپاهيان را به جنگ هند، ديلم، كرد، روم، بربر، فارس، جابرسا و جابلقا - دو شهر در شرق و غرب - مىفرستد.
بر هيچ يك از پيروان اديان وارد نمىشوند، مگر آن كه آنان را به اسلام دعوت مىكنند و به يكتاپرستى و نبوت پيامبر و ولايت ما اهل بيت مىخوانند. پس هر كس اجابت كرد، او را رها مىكنند و هر كس نپذيرفت، او را به قتل مىرسانند؛ به گونهاى كه در شرق و غرب زمين كسى نمىماند، مگر آن كه ايمان مىآورد».(14)
از چشم اندازى كه درباره اين سپاهيان آمده است، چنين فهميده مىشود كه شايد آنان همان فرشتگانى باشند كه در زمين بر جاى ماندهاند و منتظر قيام حضرت قائم(عج) هستند.
د) تابوت موسى(ع)
آنچه را كه خاندان موسى و هارون به يادگار گذشتهاند، در آن تابوت موجود است و نيز الواح و عصاى موسى و قباى هارون و ده صاع از غذايى كه بر بنى اسرائيل فرودمىآمد و مرغهاى بريانى كه بنى اسرائيل، براى آيندگان خود ذخيره كردهاند، درآنمىباشد. آنگاه به كمك آن تابوت شهرها را مىگشايد؛ همان گونه كه پيش از او نيز چنين كردند».(16)
ينابيع المودّه، اين مطلب را با اندكى تغيير به حضرت مهدى(عج) نسبت مىدهد و مىگويد «حضرت مهدى(عج) از غارى در سرزمين انطاكيه، كتابهايى را بيرون مىآورد و كتاب زبور داود را از درياچه طبرستان بيرون مىآورد. در آن كتاب، يادگارهاى خاندانموسى و هارون موجود است و فرشتگان آن را بر دوش مىكشند و الواح و عصاى موسى(ع) در آن است».(17)
پي نوشت :
1. مستدرك الوسائل، ج12، ص335 و ج14، ص354.
2. بحارالانوار، ج52، ص356.
3. همان، ص343.
4. نعمانى، غيبة، ص308؛ بحارالانوار، ج52، ص361.
5. حصينى، الهدايه، ص31؛ ارشاد القلوب، ص286.
6. كمال الدين، ج2، ص672؛ نعمانى، غيبة، ص309؛ كامل الزيارات، ص120؛ العدد القويه، ص74؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص245.
7. بحارالانوار، ج52، ص343؛ نورالثقلين، ج1، ص388؛ القول المختصر، ص21.
8. اثبات الهداة، ج3، ص549؛ نورالثقلين، ج12، ص388؛ مستدرك الوسائل، ج2، ص448.
9. بحارالانوار، ج14، ص339؛ ر. ك: نعمانى، غيبة، ص311.
10. ابنحمّاد، فتن، ص101؛ شافعى، بيان، ص515؛ الحاوى للفتاوى، ج2، ص73؛ الصواعق المحرقه، ص167؛ كنزالعمّال، ج4، ص589؛ ابنطاووس، ملاحم، ص73؛ احقاق الحق، ج19، ص652.
11. نحل (16) آيه1.
12. تأويل الآيات الظاهرة، ج1، ص252؛ اثبات الهداة، ج3، ص562؛ بحارالانوار، ج52، ص356.
13. دلائل الامامه، ص241؛ اثبات الهداة، ج3، ص573.
14. بصائر الدرجات، ص144؛ اثبات الهداة، ج3، ص523؛ تبصرة الولى، ص97؛ بحارالانوار، ج27، ص41 و ج54، ص334.
15. اشاره به اين آيه شريفه است: (إرَم ذاتِ العِماد الَّتى لَمْ يُخلَق مثلها فى البِلاد؛ اى رسول خدا! آيا نديدى كه خداى تو مردم شهر ارَم را كه صاحب قدرت و عظمت بودند، چگونه كيفر داد؟ در صورتى كه مانند آن شهر در استحكام و بزرگى در جهان نبود). فجر (89) آيه 8. مقصود اين حديث آن است كه چنين شهر پرشكوه و با عظمتى براى عيسى(ع) دوباره آشكار مىشود و اين شهر مخفى، پديدار مىگردد.
16. غاية المرام، ص697؛ حلية الابرار، ج2، ص620؛ الشيعة و الرجعه، ج1، ص136؛ ر. ك: ابنطاووس، ملاحم، ص66؛ اثبات الهداة، ج3، ص489، 541.
17. ينابيع المودّه، ص401؛ ابنحمّاد، فتن، ص98؛ متقى هندى، برهان، ص157؛ ابنطاووس، ملاحم، ص67.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}